درگذشت برادر مجاهد حبيب آزاده از مسئولان سياسي سازمان مجاهدين خلق ايران

2014-07-19 02:27


بعد از ظهر روز سه شنبه 24تيرماه 93، مجاهدخلق حبيبالله آزاده، از مسئولان سياسي سازمان مجاهدين خلق ايران كه به دنبال يك عمل جراحي مغز در ارديبهشت سال 90 درحالت كما فرورفته بود، پس از سه سال استقامت، در كلينيك گلدن هرتز در برلين درگذشت.
برادر مجاهد حبيب آزاده، با سي و سه سال سابقه مبارزه انقلابي حرفه يي در تشكيلات مجاهدين از درخشان ترين نمونه هاي مجاهدان اشرفي و برآمده از انقلاب مريم رهايي و از ارزنده ترين كادرهاي شكافنده و راهگشاي مجاهدين در همه مسئوليتها و مأموريتهايي بود كه براي تحقق آنها  از دل و جان «تعهد» مي سپرد.
حبيب الله آزاده، در سال 1337، در تهران به دنيا آمد و پس از پايان تحصيلات متوسطه در دبيرستان خوارزمي، در سال 56 براي ادامة تحصيلات به آمريكا رفت و در لس آنجلس وارد دانشگاه شد. همزمان با آغاز قيام ضدسلطنتي، به مطالعه دربارة واقعيتهاي جامعة ايران روي آورد و با آرمان مجاهدين آشنا شد. اين آشنايي مسير زندگيش را تغيير داد، از گذران معمول زندگي فاصله گرفت و بيشتر وقت خود را صرف شركت در فعاليتهاي هواداران مجاهدين در انجمن دانشجويان مسلمان كرد. به يمن انگيزه هاي پاك و تلاشهاي بيدريغش، به يكي از مسئولان تشكل هواداران مجاهدين در لس آنجلس تبديل شد. در سال 1360، با گسترش فعاليتهاي مبارزاتي اش، از دانشگاه و تحصيل دست شست و به طور تمام وقت، خود را وقف مبارزه انقلابي در صفوف مجاهدين كرد. 
 
با سازمان ، با مطالعه دفاعيات و زندگينامه شهداي سازمان ازجمله گل سرخ انقلاب مهدي رضايي، سعيد محسن و... آشنا شدم. يادم است كه اولين بار  اسم برادر مسعود را  از زبان مجاهد شهيد محمود منشيان مطلق شنيدم كه مي گفت ... مي گويند مسعود رجوي كه در زندان است ، خيلي مغز است، و خيلي چيزها مي داند...(خرداد57)... عليرغم اينكه ما هنوز مواضع سازمان را نمي دانستيم ولي اين گروه ما با انجمن ضد اسلامي در تضاد بود بطوريكه انجمن اسلامي مطرح كرده بود، اينها مسلمان نيستند.... با اوجگيري قيام، فعاليتهاي مانيزبيشترشد وتوانستيم اين گروه كوچك را رشد دهيم...
 
اما تحول بزرگ در زندگي انقلابي حبيب در سال64 با انقلاب ايدئولوژيك دروني مجاهدين و انتخاب انديشة انسانساز مريم رهايي رقم خورد:
بعد از انقلاب ايدئولوژيك بود كه با مسأله مبارزه جدي تر برخورد كرده و باخودم عهد كردم كه حتي اگرماه را دريك كف دستم و خورشيد را در كف ديگر دستم بگذارند ، دست از رهبري برادرم مسعود و خواهرمريم نكشم و همواره شاگرد خوبي در مكتب آنان باشم....
 
حبيب آزاده در سال 1364، با اصرار و با پيگيريهاي بسيار، عازم منطقة مرزي در عراق شد و با سازماندهي در يكانهاي رزمي با شور و اشتياقي مضاعف به ايفاي مسئوليتهاي خود پرداخت وچند سالي هم در امداد پزشكي عهده دار مسئوليت بود. همرزمان مجاهدش و رزمندگان مجروح و بيماري كه با او سر و كار داشتند، داستانهاي بسياري از از مهربانيها، دلسوزيها و بن بست شكنيها و ظرفيت بي پاياني كه در برخورد با معضلات داشت، نقل مي كنند و مي گويند در سختترين لحظات، هيچگاه حبيب را آشفته حال نديديم و به ياد نداريم كه لبخند، حتي براي يك لحظه، چهرة دوستداشتني اش را ترك كرده باشد. 
در يك دهه گذشته كه حيبب آزاده براي انجام مسئوليتهاي انقلابياش در كارزار سياسي و بين المللي به خارج كشور اعزام شده بود، با تمام جان و روانش به سوي خواهران و برادران اشرفي اش پرميكشيد و براي رسيدن مجدد به آنها بيقراري ميكرد
ارزشهاي اشرفي و اخلاص و عشق و از خود گذشتگي «حبيب»، درهمه فعاليتها و مناسباتش درخششي چشمگير وهميشگي داشت . به نحوي كه نه  فقط ياران مجاهدش را شيفته او مي كرد، بلكه همه آشنايان و حتي شخصيتهاي سياسي و مخاطبان خارجي اش را هم تحت تأثير قرارمي داد، و به مثابه مشوقي نيرومند براي همبستگي و همراهي در پيشبرد تلاشها و فعاليتها عمل ميكرد.
  
 
وصيت نامه مجاهد اشرفي حبيب آزاده در آستانه عمل جراحي مغز 13ارديبهشت 1390


 
وصيت نامه / سه شنبه 3مي 2011
من المومنين رجال صدقوا ما عاهدالله عليه فمنهم من قضي نحبه ومنهم من ينتظر مابدلو تبديلا
بنام خدا
و
بنام خلق قهرمان ايران
و بنام مسعود و مريم راهبران عقيدتي ام
مبشران رحمت و رهايي


من حبيب الله آزاده بعنوان يك مجاهد اشرفي در اوج آگاهي و اختيار اعلام ميكنم كه راه پيشوايم حسين بن علي رابرگزيده ام و از اينرو پيروان و رهروان واقعي آنها يعني مسعود ومريم را بعنوان راهبران عقيدتي خودم ميدانم.
شهادت ميدهم كه آنچه كه دراين گزينش نصيب من گرديده است تماماً شرف و افتخار مجاهدت در راه خدا و رهايي خلق قهرمان ايران بوده است. 
شهادت ميدهم كه با انتخاب انقلاب ايدئولوژيك مريم پاك رهايي از نحوست ايدئولوژي جنسيت كه سردمدار آن خميني جلاد است تبري جسته ام و بدنياي يگانگي و برابري عاري از استثمار قدم نهاده ام.
هم اكنون نيز وقتي عزم جزم براي رزم صد برابر نسل مسعود ـ خواهران و برادران مجاهدم «در شهر اشرف را دربرابر مزدوران رژيم پليد آخوندي و سرسپرده او مالكي جنايتكار ميبينم به اين انتخاب افتخار ميكنم و ازاينكه عضو كوچكي از اين خانواده بزرگ هستم خدا را هزاران بارشكر ميكنم. شكر ميكنم كه دردوران وادادگي ها و بريدگي ها و در دوراني كه همه مدعيان مبارزه و آزاديخواهي به مردم بي گناه ستمديده ما پشت كرده اند، نسلي پا به ميدان نهاده است كه با فداي حداكثر در فراسوي طاقت انسان ـ مرزهاي شجاعت، صداقت و شهامت را درنورديده و بهاي آزادي و رهايي مردم خويش را به سنگين ترين بها پرداخته است.
پس خدايا ازكم كاريهايم، ازاينكه به اندازه فهم ام و ما به ازاي دريافتي كه دراين موهبت نپرداخته ام مرا ببخش، ازگناهانم درگذر و من را با آخرين سري شهداي اين سازمان پرافتخار، صبا وحنيف و....محشور گردان. من ميخواستم مجاهد بمانم و مجاهد بميرم اميدوارم كه به اين حقيقت نائل شده باشم.
همچنين ازمسعود و مريم عزيز و از تمامي مسئولين و فرماندهانم كه دراين راه براي من قيمت كلان داده اند و هچنين از تمامي خواهران وبرادران مجاهدم طلب عفو و مغفرت دارم.
دراين جا هم خطاب به خواهرم و مادر عزيزم  و هر آنكس كه با من سر دوستي و معرفت و آشنايي داشته و دارد تقاضا دارم كه هرچه بيشتر از گذشته و به حمايت و پشتيباني ازاين سازمان پرافتخار وهم چنين رهبري ذيصلاح و فداكار آن بپردازيد.
وخطاب به دشمن ميگويم به آخوندهاي جنايتكار كه هرچه ميخواهيد در پيچ وخم كوچه هاي تاريك به كمين خورشيد بنشينيد، تااسيرش سازيد، بكشانيدش و در لجه خون اندازيد، خطاب به دشمن، گيرم كه مي كشي و ميگيري و به بند در مي آوري، تايك مجاهد اشرفي هست، سرنوشت تو چيزي نيست جز سرنگوني- سرنگوني- سرنگوني
قربان همگي شما  حبيب

 

 پيام تسليت رئيس جمهور برگزيده مقاومت

26 تیر 1393


درگذشت برادر مجاهدم، حيبب آزاده در ماه مبارك رمضان و در آستانه شبهاي قدر، را به خانواده داغدارش، به ياران و آشنايانش درخانواده بزرگ مقاومت، به تمامي همرزمان مجاهدش به ويژه در زندان ليبرتي و به مسعود كه حبيب صديق، از جگرگوشگان آرماني او بود، تسليت مي گويم. نميدانم، كه از غم فقدان اين برادر مجاهد صديق و وارسته، كه شاخصي از تعهد خالصانه و بي چشمداشت بود، بگويم، يا از شادي روح بزرگ او كه اكنون دركنار شهيدان اشرف و ليبرتي و همه جاودانه فروغهاي همرزمش، خرم و خندان، آرامش و رستگاري ابدي يافته است. رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
همزمان با شبهاي قدر و شهادت مولاي متقيان، درباره حبيب و فضيلتهاي مجاهدي او، آنچه كه مي توانم بگويم  كلام مولا علي است كه گفت: طُوبَى لِنَفْسٍ أَدَّتْ إِلَى رَبِّهَا فَرْضَهَا ـ خوشا به سعادت نفسي كه به  آنچه با پروردگارش  عهد بسته، وفاكند.
براستي كه  حبيب به عهدش با خدا وخلق وفا كرد و شاخصي  و نمونه يي بود از مجاهدان اشرفي، كه بي نام و نشان ولي سرشار از شكافندگي و رزمندگي، درسخت ترين شرايط پايداري مي كنند وبا تهاجم حداكثر راه مي گشايند.
براي حبيب صديق، علو درجات آرزو مي كنم و يقين دارم كه مجاهدان همرزمش جاي خالي او را با عهدي دوباره در شبهاي قدر پرخواهند كرد. باشد كه روحش قرين رحمت حق گردد و باشد كه در فطر رهايي و جشن پيروزي،  او را با تمام سرشاري و سرزندگيش، بازيابيم.